نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

هستی من.نفس

آخرین ملاقات(خداحافظ رحم و سلام ای دنیای بیرون)

آخرین ملاقات(خدا حافظ رحم و سلام ای دنیا بیرون)   سلام دختر طلای مامان   امروز پنج شنبه 31 مرداد 92 فقط دو روز دیگه برا اوم دنت به این دنیا باقی مونده راستی دختر قشنگم امروز بلاخره مامان بزرگ اومدند امروز صبح با کلی ذوق از خواب بلند شدم و کارامو کردم و با بابایی آماده شدیم تا بریم دنبال مامان بزرگ آخه امروز صبح قرار بود برسه وای که چقدر خوشحال بودم آخه بودنش برام آرامش بود به بودنش احتیاج داشتم وای که چقدر دلم براش تنگ شده بود بلاخره مامان بزرگ دیدیم وای که چقدر وسایل با خودش آورده بود همش برا نوه ی گلش بود دستش درد نکنه الهی من قربونش برم وای که وقتی بغلش کردم انگاری دنیارو بهم دادند مامانی اومده تا پی...
31 مرداد 1392

کمتر از 24 ساعت

جیگر مامان سلام   عزیزم باورم نمی شه 9 ماه گذشت انگار همین دیروز بود که متوجه شدم شما تو دلمی امروز هم خوشحالم هم ناراحت خوشحال از اینکه شما رو می بینم و تو آغوش می گیرم و ناراحت از اینکه دیگه تو دلم نیستی و همه جا باهام نیستی دلم برای تکون خوردنات تنگ می شه  الان با بابایی داریم وسایل لازم رو برای فردا آماده می کنیم بابایی داره برات کیک تولد می پزه عزیزم منم دارم وسایلت رو جمع می کنم و این خاطره رو برات می نویسم مامان جون هم داره خونه رو تمیز می کنه ناگفته نمونه مامان به شدت استرس دارم هم برای سلامتی شما هم عمل. طوری که راحت نمی تونم بخوابم بابایی هم کلی دلداریم می ده که نترسم از خدا می خوام همه چ...
31 مرداد 1392

سه روز تا دیدن روی ماهت

سلام فرشته نازم     امروز چهارشنبه 30 مرداد 92 همچنان شمارش معکوس برای دیدنت ادامه داره خدایــــــــــا چقدر ثانیه ها برای من کند میگذرند دوست دارم فردا صبح که از خواب بیدار میشم نازگلم تو بغلم باشه با وجود اینکه تا الان زمان بارداریم به سرعت سپری شد ولی این چند روز اون زمان طولانی رو برای من جبران کردند بیقرار تر از همیشه در انتظارتم انتظار گاهی یک نیاز است گاهی خواهش گاه التماس انتظار واژه درشتیست شیرین است برای تولد نوزاد و تلخ است برای شفای عزیز       ...
30 مرداد 1392

چهار روز تا دیدنت

سلام فرشته کوچولو   دختر قشنگم دیگه چیزی به پایان این انتظار شیرین باقی نمونده فقط و فقط چهار روز تا دیدن روی ماهت باقی مونده   هم روزای سختش به یادماندنیه هم روزای خوبش چه روزا و شبایی که همش غصه خوردم که چرا همش بالا میارم چرا ضعیف شدم چرا معده ام اینقدر میسوزه چرا رشد نکردی چرا تکون نخوردی چرا شکمم بزرگ نمیشه اما این ماه آخر دختر قشنگم میدونم که گذاشتی فقط تو این روزای آخر سنگین باشم و اذیت نشم قربون دخترم برم که از همین الان هوای مامانتو داری به امید روزی که بیایی و منم همش بوست کنم آخه عاشقتم خداوندا تقدیر عزیزانم را زیبا بنویس تا من جز لبخند آنها چیزی نبینم... ...
29 مرداد 1392

پنج روز مانده

سلام فرشته کوچولوی مامان   خوبی خوشگل مامان   دختر قشنگم دیگه چیزی به پایان این انتظار شیرین باقی نمونده امروز دوشنبه 28 مرداد 92 فقط و فقط  5روز تا دیدن روی ماهت باقی مونده قربون دخترم برم که از همین الان هوای مامانتو داری آخه خیلی سنگین نشدم و اذیت نمیشوم شاید ماه های اول سختی های دیگه ای رو تحمل کردم اما حالا واقعا راحت میتونم از زمین پا شم اذیتم نمیکنی...از جوی آب براحتی میتونم رد شم ...همه لباسهام بهم تنگ نشدند ...و شبها خواب راحتی دارم نتیجه این میشه که موجودی به وجود میاد بنام نفس جونم نفس مامان شکر خدای مهربون از تو و خدای مهربونم ممنونم که دوره بارداری زیبا و به یاد ماندنی داشتم به امید روز...
28 مرداد 1392

شش روز مانده

سلام نی نی من   جیگر مامان الهی من قربوت برم امروز یک شنبه 27 مرداد 92 فقط 6 روز دیگه مونده سه روز دیگه مامان بزرگ میاد پیشمون آخ جون از تنهایی درمیاییم چه حالی میده وقتی صبح بیدار میشی و میبینی یک روز دیگه رو پشت سر گذاشتی. بار الها این حس قشنگ منو به همه خانمهایی که دلشون نی نی میخواد عطا کن         ...
27 مرداد 1392

7 روز دیگه مونده

سلام جوجو   امروز شنبه 26 مرداد 92 فقط 7روز مونده دیگه چیزی نمونده به ملاقات هستی مامان راستی خانومی آخرین شنبه ای است که تو دل مامانی هستی هاااااا تا میتونی لذت ببر از اون محیط آروم       فقط 7 روز دیگه مانده       وای خدای من خیلی انتظار بده دارم کلافه میشم خداوندا هرکس چشم براه عزیزیه صبر بهش بده و به سلامتی به عزیزش برسونش مامانی به محض اینکه دلم میگیره فوری میام پای نت و روزهای انتظار و کم میکنم و حرفای دلم رو برات مینویسم تا کمی آروم بشوم  وای خدا کی دوم میشه راستی جیگر مامان امروز با مامان بزرگ رفتیم آرایشگاه تا به خودم برسم امروز ناخ...
26 مرداد 1392

آخرین معاینه

سلام خانوم خانوما   چطوری نازگل مامان   امروز برا آخرین بار برا معاینه رفتم مطب دکترم. بعد از احوالپرسی دکتر مامانی رو معاینه کرد و گفت رشدش خوبه  فشارمو گرفت وزنمو و گفت همه چی خوب و نرماله بعد صدای قشنگ قلبت رو هم شنیدم عزیزم. صداش  واضح و تند تند بود مامانی فدات شه و گفت نی نی هنوز سرپاست و اینطور که معلومه باید سزارین بشه و کمی خیالم راحت شد احساس بهتری پیدا کردم و گفت باید قبل از عمل یه سری آزمایشات برات مینویسم اونارو انجام بده و برو پیش دکتر بیهوشی و آزمایش قندم حتما انجام بده و روز قبل از بستری یه سونوگرافی بده تا توی پرونده ات بذاریم که نشون بده باید سزارین بشی و صبر میکنیم اگه هنوز بچه همون...
26 مرداد 1392

هشت روز مانده

سلام نفس مامان و هستی مامان   امروز جمعه 25 مرداد 92 برا دیدنت فقط 8 روز مونده مامانی خیلی هیجان داریممممممممم.... بابایی امروز ظهر عکسها رو از آتلیه تحویل گرفته و آورده خونه عکسامون خیلی خوشگل شدند مامانی بزرگه رو زدیم به دیوار اتاقمون و برا مامان بزرگ اینا هم گذاشتیم کنار و بقیه رو گذاشتیم تو آلبوم. مامانی تا شب فقط نگاشون میکردم آخه این روزا آخرین روزایی بود که تو جیگر مامان تو دلمی دلم برات خیلی تنگ میشه مامانی گلکم شنبه دیگه تو بغلمی وای خدایا شکر شکر هزاران بار شکر       ...
25 مرداد 1392

نه روز مانده

سلام هستی من و بابا   خوبی دختر قشنگ مامان؟   بهت بگم که امروز پنج شنبه 24 مرداد 92 شمارش معکوس دیدنت تک رقمی شده....   دیگه مامان جون تمام انداماتو تو دلم حس میکنم آخ مامان جان امان از پاشنه پاهای کوچولوت.... تمام استخوانهای بدنم درد میکنه فقط عشق دیدن روی تو قابل تحملش میکنه دنیای من     الهی مامان قربوت بره که داره روز موعود می رسه       ...
24 مرداد 1392